...خون و جنون... - به من گفته اند نگویم در سکوت چه میشنوم

به صاحب دانش بگو عصایی از آهن و کفشی آهنین برگیرد و دانش را بجوید، تا آنکه عصا بشکند و کفشها پاره گردد . [داود علیه السلام]

خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:2

علی ایرانی :: 84/5/23:: 6:7 صبح
...خون و جنون... کسی با سکوتش... مرا تا بیابان بی انتها جنون برد...کسی با نگاهش ...مرا تا درندشت دریای خون برد ...مرا بازگردان ... مرا ای به پایان رساندیه آغاز گردان ... ..::حمید مصدق::.. ---------------------------------------------------------------------- پ.ن. دیگر ای بخت سیاهم ...به تو امیدی نیست.
نظرات شما ()

::موضوعات وبلاگ::

::تعداد کل بازدیدها::

68754

::جستجوی وبلاگ::

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::

::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::

::اشتراک::

::وضعیت من در یاهو::

::آرشیو::