[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]

خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:54

علی ایرانی :: 85/6/2:: 3:9 عصر

زیر نور مهتاب تو گرمای اهواز


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::

::تعداد کل بازدیدها::

71587


::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


::لوگوی من::

::لوگوی دوستان::
::لینک دوستان::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::