[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]

خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:211

علی ایرانی :: 84/4/9:: 4:53 عصر

از کودکی به من آموختن دوست بدار حالا که دوست می دارم می گویند فراموش کن...

I feel I know you

I don"t know how

I don"t know why

-------------------

من احساس میکنم شما رو میشناسم

نمیدونم چطور؟

نمیدونم چرا؟

---------------------- 


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::

::تعداد کل بازدیدها::

80288


::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


::لوگوی من::

::لوگوی دوستان::
::لینک دوستان::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::